جمعه 1 اسفند 1393
ن : میترا

آرایه ایهام

ایهام آوردن واژه‌ای است با حداقل دو معنی که یکی نزدیک به ذهن و دیگری دور از ذهن باشد. مقصود شاعر گاه معنی دور و گاه هر دو معنی است. در ایهام، واژه یا عبارت به گونه‌ای است که ذهن بر سر دوراهی قرار می‌گیرد و نمی‌تواند در یک لحظه یکی از دو معنی را انتخاب کند.


این انتخاب، کاری آسان نیست و این حالت روانی عموماً باعث التذاذ ادبی می‌شود. زمانی خواننده می‌تواند آرایه ایهام را دریابد که از معانی مختلف واژه‌ها و عبارات آگاه باشد.

از انواع ایهام، ایهام تناسب است که در آن آوردن واژه‌ای است با حداقل دو معنی که یک معنی آن پذیرفتنی و معنی دیگر نیز با برخی از بخش‌های سخن هماهنگی و همگونی دارد.

ایهام تناسب عموماً با درگیر ساختن ذهن خواننده بر سر انتخاب یک معنی، لذت ادبی ایجاد می‌کند. تفاوت ایهام ساده با ایهام تناسب آن است که در ایهام، گاه هر دو معنی پذیرفتنی است اما در ایهام تناسب، تنها یک معنی به کار می‌آید و معنی دوم با واژه یا واژه‌های دیگر یک مراعات نظیر می‌سازد. بیشترین ایهام تناسب در ادبیات فارسی در اشعار حافظ و سعدی است؛ مانند:
چنان سایه گسترد بر عالمی         که زالی نیندیشد از رستمی

در بیت بالا منظور سعدی از «زال» نه پدر رستم بلکه «پیرزن سفیدموی» است اما با «رستم» ایهام تناسب ساخته‌است.

در بیت زیر ماه استعاره از معشوق است و با همین معنی است که بیت را معنی می­کنیم. اما اگر معنی دیگر ماه یعنی سی روز را در نظر بگیریم با هفته و سال، مراعات­النظیر می­سازد.
 
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی است
                             حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالی است
                                                                                       حافظ
یا در این شعر سعدی:
        یکی را حکایت کنند از ملوک
                                         که بیماری رشته کردش چو دوک
                                                                           
در بیت بالا رشته به معنای نخ، با دوک نخ­ریسی ارتباط دارد اما در اینجا مراد از رشته، نخ نیست بلکه نام بیماری(پیوک) است که با این معنی ارتباطی ندارد. اما ذهن در ابتدا به گمان می­افتد که تناسب و ارتباطی است.



:: برچسب‌ها: آرایه ایهام, ایهام,


پنج شنبه 2 بهمن 1393
ن : میترا

امید

در گوشه ای از سیاهی ذهنم

چیزی چشمک می زند

گویا روزنه ایست

روزنه ای کوچک اما پرنور

در ازدحام افکار و نا امیدی هایم

مثل خورشید می درخشد

روزنه ای تابان و سفید

روزنه ای به اسم امید

با امید همه چیز هست و بی امید هیچ چیز نیست

با امید جاده ای می توان یافت حتی در بن بست

با امید در دل تاریکی

فانوسی درخشان مثل ماه پیدا خواهد شد

در بیابان خشک هم

اگر بویی از امید باشد

کاکتوس تشنه سیراب خواهد شد

حتی کمان بی تیر هم با امید

در دل هدف جا خواهد شد

 

شاعر:میترا ویسی پور

 



:: برچسب‌ها: شعر نو, شعر در مورد امید, اشعار میترا ویسی پور,


دو شنبه 29 دی 1393
ن : میترا

یک قطعه از پروین اعتصامی

بلبل آهسته به گل گفت شبی

که مرا از تو تمنائی هست

من به پیوند تو یک رای شدم

گر ترا نیز چنین رائی هست

گفت فردا به گلستان باز آی

تا ببینی چه تماشائی هست

گر که منظور تو زیبائی ماست

هر طرف چهرهٔ زیبائی هست

پا بهرجا که نهی برگ گلی است

همه جا شاهد رعنائی هست

باغبانان همگی بیدارند

چمن و جوی مصفائی هست

قدح از لاله بگیرد نرگس

همه جا ساغر و صهبائی هست

نه ز مرغان چمن گمشده‌ایست

نه ز زاغ و زغن آوائی هست

نه ز گلچین حوادث خبری است

نه به گلشن اثر پائی هست

هیچکس را سر بدخوئی نیست

همه را میل مدارائی هست

گفت رازی که نهان است ببین

اگرت دیده ی بینائی هست

هم از امروز سخن باید گفت

که خبر داشت که فردائی هست

 پروین اعتصامی


:: برچسب‌ها: اشعار پروین اعتصامی, شعر پروین اعتصامی, پروین اعتصامی,


سه شنبه 23 دی 1393
ن : میترا

آرایه تضمین

هر گاه شاعر یا نویسنده مصراع یاچند بیت یا سخن شاعر یا نویسنده دیگر را در سخن شعر یا نوشته ی

خود بیاورد به ان تضمین می گویند.

1.تضمین آشکار:

چه خوش گفت فردوسی پاکزاد

که رحمت بر آن تربت پاک باد

(میازار موری که دانه کش است

که جان دارد و جان شیرین خوش است)

همانگونه که می بینید این شعر از سعدی شیرازیست اما بیت دوم از فردوسی است.

و تضمین پنهان:

را می توانیم برای شما شعر ای وای مادرم شهریار

رامثال بزنیم که مصراع آخر این شعر از حافظ است.

 

2.وقتی برای سخن کسی که در زمان گذشته به سر می برد زمان مضارع به کار ببریم شعر یا سخن یا

 

گوینده ی آن همچنان زنده واثر گذار است.



:: برچسب‌ها: آرایه تضمین, تضمین, آرایه تضمین چیست؟,


دو شنبه 22 دی 1393
ن : میترا

فصل مرده

سلام.این شعر در مورد کودکان بی گناه فلسطینه.امیدوارم لذت ببرید.

.

.

.

برگ ها همه در هجوم پاییزند                        

برگ های سبز همه رو به زردی

آرام آرام روی زمین میریزند

آسمان دلگیر است

از کبوترها خبری نیست

دسته دسته پرستو ها

می روند آنسوی کوه ها

می شود آسمان همچون قیر سیاه

باریدن میگیرد

باران توپ و تانک و نارنجک ها

جهان هست یکصدا

صدای غرش ابرها

صدای غرش ابرقدرت ها

صدای شوم جغد ها و کلاغ

گل ها جای خود  را داده اند به بوته های تاغ

گویی دنیا در خواب است

خوابی که بیداری اش ناپیداست

 

در این فصل مرده

گویی سرو بودن گناه است

در این فصل مرده

بره بودن گناه است

در این فصل مرده

گرگ بودن میان انسان ها رواج است

گرگ ها به بهانه دفاع

می کشند بره ها را

در این فصل مرده شکوفه ها محکومند

محکوم به مردن

سیاست گرگ ها این است

شکوفه ها را خشکیدن

توصیه دین است

جلوی بوته های گل

غنچه های کوچک در خون غلتیده

مقابل آنها شیاطین انسان نما

ایستاده اند با تفنگ ها

می کنند هلهله ها

وای برشما

غنچه را پرپر کردن

نامش پیروزی ست؟

جایگاه شما در این دنیا نیست

جایگاه شما در میان انسان ها نیست

شما را حیوان نامیدن هم

در حق حیوان ها بی انصافی ست.

شاعر:میترا ویسی پور

 

نظرتون چیه؟شعر چطور بود؟

منتظر نظراتون هستم

 

 



:: برچسب‌ها: شعر نو, اشعار میترا ویسی پور, شعر در مورد فلسطین,


دو شنبه 22 دی 1393
ن : میترا

مستوره کردستانی

ماه شرف خانم ، مشهور به مستوره اردلان و ملقب به مستوره کردستانی ، شاعر و از اولین مورخین ایرانی در سال 1184 خورشیدی ( ۱۸۰۵میلادی ) در سنندج دیده به جهان گشود . پدرش ابوالحسن بیگ قادری و مادرش ملک نسا خانم نام داشت . ماه شرف خانم برادری نیز به نام ابوالمحمد داشت .



:: برچسب‌ها: مستوره کردستانی,


شنبه 20 دی 1393
ن : میترا

نغمه حروف چیست؟

 بسياري از شاعران خوش ذوق حروف يا حركات( صامت يا مصوّت) واژه ها را در شعر خود به گونه اي به كار برده اند كه تكرار آنها براي خواننده بسيار لذّت بخش و دل انگيز مي شود تكرار زيباي حروف يا حركات  را در نوشته يا شعر واج آرايي مي گويند . به نمونه هاي زير توجه بفرماييد تا متوجه هنرمندي شاعران بشويد و از خواندن ابيات لذت ببريد:

در دل من شادی و شور از شراب شوق اوست                 زان که شهر آرا و شیرین و شگرف و شاتر است

                                                                                                                               امیر معزی

جم جم جم ز جام جم ,جمجمه مرا نوا                           نی نی نی به دف زندکآتش عشق مطلقی

                                                                                                                               مولوی

صدای سنگین سکوت در سرسرا پیچیده بود.



:: برچسب‌ها: واج آرایی, نغمه حروف,


شنبه 20 دی 1393
ن : میترا

سنایی

ابوالمجد مجدود بن آدم  سنایی غزنوی در سال 459 در شهر غزنین پا به عرصه‌ی هستی نهاد، و در سال529 در همان جا در گذشت . او‌ در آغاز جوانی،‌ شاعری‌ درباری‌ و مداح‌ مسعود بن‌ ابراهیم‌ غزنوی‌ و بهرام‌ شاه‌ بن‌ مسعود بود. ولی‌ بعد‌ از سفر به‌ خراسان‌ و اقامت‌ چند ساله‌ در این‌ شهر‌ و نشست و برخاست با مشایخ‌ تصوف،‌ در منش، دیدگاه و سمت‌گیری اجتماعی وی دگرگونی ژرفی پدید آمد. از دربار بریده و به دادخواهی مردم برخاست، بر شریعت مداران و زاهدان ریایی شوریده و به عرفان عاشقانه روی آورد.

سنائی‌ در دوره‌‌ی اول‌ فعالیت‌‌های‌ ادبی‌ خویش‌ شاعری‌ مداح‌ بود، روش‌ شاعران‌ غزنوی، به ویژه‌ عنصری‌ و فرخی را تقلید می‌کرد. در دوره‌‌ی دوم‌، که‌ دوره‌‌ی دگرگونی وی بود

، به‌ نقد اجتماعی و طرح اندیشه‌های عرفان عاشقانه پرداخت. درباره‌ی دگرگونی درونی و رویكرد او به عالم عرفان، اهل خانقاه افسانه‏های گوناگونی را ساخته و روایت كرده‌اند كه یكی از شیرین‌ترین افسانه‌ها را جامی در نفحات‏الانس این گونه روایت كرده است: «سلطان محمود سبكتكین در فصل زمستان به عزیمت گرفتن بعضی از دیار كفار از غزنین بیرون آمده بود و سنایی در مدح وی قصیده‏ای گفته بود. می‏رفت تا به عرض رساند. به در گلخن كه رسید، از یكی از مجذوبان و محبوبان، آوازی شنید كه با ساقی خود می‏گفت : «پر كن قدحی به كوری محمودك سبكتكین تا بخورم

ساقی گفت: «محمود مرد غازی است و پادشاه اسلام!»

گفت: «بس مردكی ناخشنود است. آنچه در تحت حكم وی درآمده است، در حیز ضبط نه درآورده می‏رود تا مملكت دیگر بگیرد.»

یك قدح گرفت و بخورد. باز گفت: «پركن قدحی دیگر به كوری سناییك شاعر!»                                                       ساقی گفت: «سنایی مردی فاضل و لطیف است.»

گفت: «اگر وی لطیف طبع بودی به كاری مشغول بودی كه وی را به كار آمدی. گزافی چند در كاغذی نوشته كه به هیچ كار وی نمی‏آید و نمی‏داند كه وی را برای چه كار آفریده‏اند.»

سنایی چون آن بشنید، حال بر وی متغیر گشت و به تنبیه آن لای خوار از مستی غفلت هوشیار شد و پای در راه نهاد و به سلوك مشغول شد».

در واقع سنایی اولین‌ شاعر ایرانی‌ پس‌ از اسلام‌ بشمار می‌رود که‌ حقایق‌ عرفانی‌ و معانی‌ تصوف‌ را در قالب‌ شعر ارائه کرده است.او درسرودن مثنوی، غزل و قصیده توانایی فوق العاده‌ای داشت. بد نیست بدانید كه سنایی دیوان مسعود سعد سلمان را، هنگامی كه مسعود در اسارت بود، برای او تدوین كرد و با اهتمام سنایی، دیوان مسعود سعد همان زمان ثبت و منتشر شد كه این خود حكایت از منش انسانی او دارد.

سنایی در عصر خودش یک شاعر نوگرا بود. بیشتر پژوهنده‌گان او را پایه گذار شعر عرفانی می دانند. کاری که او آغاز کرد، با عطار نیشابوری تداوم یافت و در شعر جلال الدین محمد بلخی به اوج خود رسید.

درون‌مایه‌ی عرفانی و غزل‌سرایی عارفانه- عاشقانه، تنها نوآوری این شاعر بزرگ در ادب پارسی نیست. او در بیش‌تر قالب‌های شعر پیش از خود بازنگری می کند و حال و هوایی تازه ای در کالبد آنان می‌دمد.  برای نمونه اگر به سیر قصیده سرایی از فرخی و کسائی مروزی تا عصر سنایی نگاه کنیم،‌ متوجه تکرار درون‌مایه‌ها و تصویرها می‌شویم. در واقع انگار شاعران دیگر حرف تازه‌ای در شعرهایشان نداشته‌اند. شعر آنان فقط یک درون‌مایه داشت و آن هم ستایش پادشاه و اُمرا و وزرا بود، که حتا از نظر ادبی نیز دیگر چنگی به دل نمی‌زد و تازگی هم نداشت. یعنی اگر در قرن چهارم هجری قمری از خواندن مدیحه سرایی‌های فرخی سیستانی می‌شد از نظر ادبی لذت برد، در دوره سنایی دیگر خواندن این اشعار لذتی نداشت. سنایی با وارد کردن درون‌مایه‌های عرفانی، اخلاقی و اجتماعی، جان و روح تازه‌ای به کالبد بی جان قصیده دمید. سنایی به جز درون‌مایه‌های عرفانی و اندرزهای اخلاقی؛ نوعی نقد اجتماعی را نیز وارد قصیده کرد که پس از او مورد توجه شاعری مثل کمال‌الدین عبدالرزاق قرار گرفت. سنایی در حوزه‌ی قصیده‌ی عرفانی نیز نوآوری‌هایی داشته که خاقانی در این زمینه از او تاثیر گرفته است. غزل‌های عارفانه و عاشقانه‌ی وی نیز راه گشای، غزل عرفان عاشقانه بود. بدین اعتبار می‌توان گفت مولانا در غزل عارفانه، سعدی در سرودن غزل عاشقانه، حافظ در سرودن غزل عارفانه و رندانه همه بهره‌مند از خوان سنایی هستند. مولانا كه خویش را وامدار عطار و  سنایی می‌داند در بیتی از مثنوی این ارادت را نشان داده و گفته است: «عطار روح بود و سنایی دو چشم او/ ما درپی سنایی و عطار آمدیم»

 سنایی با غریبه‌گردانی و آشنا زدایی از مفاهیم پُر شور غزل عاشقانه، از شعر بی روح و سرد زاهدانه فاصله می‌گیرد و با دمیدن درون‌مایه‌ی عارفانه به مفاهیم غزل عاشقانه، معشوق ومی زمینی را به حاشیه می‌راند و معشوق و می آسمانی را به مرکز فرا می‌خواند.

شعر سنایی، شعری توفنده و پرخاشگر است. درون‌مایه‌ی بیش‌تر قصاید او در نكوهش دنیاداری و دنیاداران است. او با زاهدان ریایی و شریعت‌مداران درباری و حكام ستم‌گر كه هر كدام توجیه‏گر كار دیگری هستند، بی‏پروا می‏ستیزد و از بیان حقیقت عریان كه تلخ و گزنده نیز می‏باشد، هراسی به دل راه نمی‌دهد.  البته وی از عافیت طلبی و تن به هر خواری دادن و دِرَم طلبی مردم نیز شکایت می‌کند.

سنایی با نقد اوضاع اجتماعی روزگارش، علاوه بر بیان دردها و معضلاتی كه دامن‌گیر زمانه شده است، نشان می‏‏دهد كه ، تفكر شبه یونانی بر تفكر شرعی و وحیانی غلبه كرده است؛ در صوفیان، صفایی نیست؛ مجالس ذكر، مجالس برنج و شیر و شكر شده است ؛ حرام‏خواری رایج و پارسایان خوب كردار منزوی شده‏اند؛ و نشانی از جامعه‌ی بسامان و نیک منشی فردی دیده نمی‏شود.

بخش عمده‏ای از درون‌مایه و اندیشه در قصاید سنایی بر مدار انتقادهای اجتماعی می‌گردد. لبه‌ی تیز تیغ زبان او در بیش‌تر موارد متوجه زراندوزان و حكام ظالم است. سنایی با تصویر زندگی زاهدانه‌ی پیامبر و  صحابه و تأكید بر آن در قصاید، سعی دارد جامعه آرمانی مورد نظر خود را نشان دهد.

ترویج آموزه‌های زهد و عرفان نیز از مهم‌ترین محورهای موضوعی در قصاید سنایی است. نكوهش دنیا، مرگ اندیشی، توصیه به گسستن از آرزوهای بی‏حد و حصر، ترویج قناعت پیشه‌گی و مناعت طلبی، کوشش برای به جوشش در آوردن گوهر حقیقی آدمی، از مضامین رایج قصاید اوست:

 

ای مسلمانان! خلایق، حال دیگر كرده‏اند                     از سر بی‏حرمتی، معروف، منكر كرده‏اند

شرع را یك سو نهادستند، اندر خیر و شر                    قول بطلمیوس و جالینوس، باور كرده‏اند

عالمان بی‏عمل، از غایت حرص و امل                        خویشتن را، سخره‌ی اصحاب لشكر كرده‏اند

خون چشم بیوگان است، آن كه در وقت صبوح              مهتران دولت اندر جام و ساغر كرده‏اند

تا كی از دارالغروری ساختن دارالسرور                       تا كی از دارالفراری ساختن دارالقرار

بر در ماتم سرای دین و چندین ناز و نوش                   در ره رعنا سرای دیو و چندان كار و بار

 

 

آثار او عبارتند از :

:

حدیقه‌ الحقیقه‌ و شریعه‌ الطریقه‌

سیر العباد الی‌ المعاد

دیوان‌ قصاید و غزلیات‌

عقل‌ نامه‌

طریق‌ التحقیق‌

تحریمه‌القلم‌

مکاتیب‌ سنائی‌

کارنامه‌ بلخ‌

عشق‌ نامه‌

سنائی‌ آباد.

 

 

 

نمونه‌هایی از قصاید سنایی :

 

منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا                 زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا

شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه                شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا

گشته‌ست باژگونه همه رسمهای خلق              زین عالم نبهره و گردون بی‌وفا

هر عاقلی به زاویه‌ای مانده ممتحن                 هر فاضلی به داهیه ای گشته مبتلا

آنکس که گوید از ره معنی کنون همی              اندر میان خلق ممیز چو من کجا

دیوانه را همی نشناسد ز هوشیار                   بیگانه را همی بگزیند بر آشنا

با یکدگر کنند همی کبر هر گروه                    آگاه نه کز آن نتوان یافت کبریا

هرگز بسوی کبر نتابد عنان خویش                 هرکه آیتی نخست بخواند ز هل اتی

با این همه که کبر نکوهیده عادتست               آزاده را همی ز تواضع بود بلا

گر من نکوشمی به تواضع نبینمی                  از هر خسی مذلت و از هر کسی عنا

با جاهلان اگرچه به صورت برابرم                  فرقی بود هرآینه آخر میان ما

آمد نصیب من ز همه مردمان دو چیز               از دوستان مذلت و از دشمنان جفا

قومی ره منازعت من گرفته‌اند                       بی‌عقل و بی‌کفایت و بی‌فضل و بی‌دها

بر دشمنان همی نتوان بود موتمن                   بر دوستان همی نتوان کرد متکا

من جز به شخص نیستم آن قوم را نظیر            شمشیر جز به رنگ نماند به گندنا

 

 

 

نمونه‌‌هایی از غزل‌های سنایی :        

 

گفتی كه «نخواهیم تو را گر بت چینی!»               ظنم نه چنان بود كه با ما تو چنینی

بر آتش تیزم بنشانی، بنشینم                             بر دیده خویشت بنشانم ننشینی

ای بس كه بجویی و مرا باز نیابی                      ای بس كه بپویی و مرا باز نبینی

با ما به زبانی و به دل با دگرانی                       هم دوست‏تر از من نبود هر كه گزینی

من بر سر صلحم تو چرا بر سر جنگی؟                من بر مهرم تو چرا بر سر كینی؟

گویی: «دگری گیر!» مها! شرط نباشد                تو یار نخستین من و باز پسینی

 

جمالت کرد، جانا، هست ما را                          جلالت کرد، ماها، پست ما را

دلآراما، نگارا، چون تو هستی                         همه چیزی که باید، هست ما را

شراب عشق روی خرم‌ات کرد                         بسان نرگس تو، مست ما را

اگر روزی کف پایت ببوسم                             بود بر هر دو عالم، دست ما را

تمنای لب‌ات شوریده دارد                              چو مشکین زلف تو، پیوسته ما را

چو صیاد خرد، لعل تو باشد                            سر زلف تو شاید، شست ما را

زمانه بند شستت کی گشاید                            چو زلفین تو محکم، بست ما را

 

 

 

نمونه‌هایی از رباعی های سنایی :

 

غم خوردن این جهان فانی هوس است             از هستی ما به نیستی یک نفس است

نیکویی کن اگر ترا دست‌رس است                  کین عالم، یادگار بسیار کس است

 

تا این دل من همیشه عشق اندیش است           هر روز مرا تازه بلایی پیش است

عیبم مکنید اگر دل من ریش است                  کز عشق مراد خانه‌ی ویران بیش است

آن‌جا که سر تیغ ترا یافتن است                    جان را سوی او به عشق شتافتن است

زان تیغ اگرچه روی برتافتن است                 یک جان دادن هزار جان یافتن است

 

آن کس که بیاد او مرا کار نکوست                با دشمن من همی زید در یک پوست

گر دشمن بنده را همی دارد دوست                بد بختی بنده است نه بد عهدی اوست

 



:: برچسب‌ها: سنایی, شرح حال سنایی, آثار سنایی,


شنبه 20 دی 1393
ن : میترا

تلمیح

شاعر یا نویسنده ، گاهی برای زیباتر ساختن سخن و تأثیر گذاری بیش تر آن ،
به اشاره و غیر مستقیم از آیات ، روایات ، احادیث ، داستان ها و رویدادهای
مهمّ تاریخی و... استفاده می کند . به این شیوه ی بهره گیری از کلام ،
«تلمیح » می گویند .تلمیح یعنی به گوشه چشم نگریستن

چون جواب احمق آمد خامشی          این درازی در سخن چون میکشی؟

                                                                                                                  مولوی

اشاره دارد به ضرب المثل جواب ابلهان خاموشی است.

هر شب که روی به جامه خواب        کن نیک تامل اندر این باب

کان روز به علم تو چه افزود               وز کرده خود چه برده ای سود؟

                                                                                                             ایرج میرزا

اشاره دارد به سخن امام صادق(ع):از ما نیست کسی که وقتی به خواب میرود اعمال آنروز خود را حسابرسی نکند

گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی                  روا بود ملامت کنی زلیخا را

                                                                                                                     سعدی

اشاره دارد به داستان یوسف پیامبر و زلیخا

 

 

 

 

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: تلمیح,


شنبه 20 دی 1393
ن : میترا

قصیده

 

قصيده شعري است كه مصرع اول و تمام مصرع‌هاي روج آن داراي قافيه واحد باشد؛ يعني اولين بيت آن مصرع باشد. بيت اول را مطلع و بيت آخر آن را مقطع مي‌نامند. قصيده پيش از ظهور اسلام به‌نام چكامه معروف بود.

 

  تعداد ادبيات قصيده از بيست و گاه تا دويست بيت مي‌باشد. حد متوسط تعداد ابيات قصايد معمولاً بين بيست تا هفتاد يا هشتاد بيت است. گرچه قصيده‌هايي در 17 بيت هم سروده شده است اما به ندرت قصيده‌اي در 150 تا 170 بيت ديده شده است.

 

  اگر قافيه قصيده‌اي، داراي رديف نيز باشد، آن را قصيده مردّف مي‌نامند. چنان‌چه بيت مطلع از ظرافت و نيكويي خاصي بهره برد و موجب ايجاد رغبت در شنونده گردد، مي‌گويند قصيده داراي حسن مطلع يا حسن ابتداست و نيز اگر بيت مقطع چنين باشد و در ذهن مخاطب خاطره شيريني از شعر به يادگار نهد، گويند داراي حسن مقطع يا حسن ختام است.

 

  قصيده از اقسام مهم شعر فارسي است که سرايش آن دلالت بر توان شاعر دارد چه سرودن بيش از 20 يا 30 بيت به يك وزن و قافيه و در يك موضوع نشان از طبع تواناي شاعر است.

 

  قصيده معمولاً براي مدح، ذم، موعظه، شكايت، مرثيه و تعزيت، و گاه مسائل اخلاقي و اجتماعي و عرفاني را دربر مي‌گيرد و در موارد بسيار به توصيف انبياء و اولياي دين اختصاص يافته است. فرخي سيستاني، منوچهري دامغاني، سنائی، عطار نيشابوري، سعدي، مولوي، ناصر خسرو قبادیانی، پروين اعتصامي و ملك الشعراي بهار از جمله قصيده سرايان نامي شعر فارسي هستند.
 

 

ساختار قصيده:

 

  در سرايش قصيده، معمولاً شاعر ابتدا براي آماده نمودن و ذهن مخاطب و جهت درك بهتر مقصود وي، ابياتي را در ذكر سجاياي محبوب يا تعريف و توصيف مناظر طبيعي مانند بهار و پائيز – غروب و طلوع و دشت و دمن مي‌آورد كه در واقع به منزله مقدمه و پيش درآمد قصيده است كه اصطلاحاً به آن تشبيب يا نسيب هم مي‌گويند و چون در غزل نيز اين گونه است به اين مقدمه تغزّل هم گفته مي‌شود.

 

  پس از تشبيب، شعر با بياني لطيف و تخيلي قوي به اصل مقصود خود مي‌پردازد اين بيت را كه در آن گريز به مقصود اصلي صورت مي‌گيرد «بيت تخلص و بيت خروج» مي‌نامند. صفت حسن تخلص در نوع قصايد معمول است
 

 

نام‌گذاري قصيده:

 

  أ) از جهت رديف و قافيه: چنان‌چه واژه قافيه قصيده‌ مبتني بر الف باشد آن را قصيده الفي مبتني بر ب باشد آن را قصيده بائي یا بائیه گويند و بر همين منوال است در تمامي حروف الفبا.

 

 ب) از نظر پيش درآمد: اگر تشبيب قصيده درباره بهار يا خزان باشد، آن را بهاريه يا خزايند و امثال آن نام نهند.

 

 ج) از جهت موضوع اصلي: چنان‌چه قصيده در مدح يا ذم كسي سروده شود آن را مدحيه يا ذميه و امثال آن مي‌نامند.

 

تخلص

 

در پايان قصيده، شاعر نام، كنيه يا لقب خود را نيز مي‌آورد كه بدان تخلص مي‌گويند.

 

شريطه
 
 دعايي نيز در انتهاي قصيده به درگاه الهي عرضه مي‌شود و شامل سعادت ابدي و جاودانه براي محبوب است و آن را دعاي تأييد يا شريطه نام مي‌نهند.
 

کار مده نفس تبه کار را

در صف گل جا مده این خار را

کشته نکودار که موش هوی

خورده بسی خوشه و خروار را

چرخ و زمین بندهٔ تدبیر تست

بنده مشو درهم و دینار را

همسر پرهیز نگردد طمع

با هنر انباز مکن عار را

ای که شدی تاجر بازار وقت

بنگر و بشناس خریدار را

چرخ بدانست که کار تو چیست

دید چو در دست تو افزار را

بار وبال است تن بی تمیز

روح چرا می‌کشد این بار را

کم دهدت گیتی بسیاردان

به که بسنجی کم و بسیار را

تا نزند راهروی را بپای

به که بکوبند سر مار را

خیره نوشت آنچه نوشت اهرمن

پاره کن این دفتر و طومار را

هیچ خردمند نپرسد ز مست

مصلحت مردم هشیار را

روح گرفتار و بفکر فرار

فکر همین است گرفتار را

آینهٔ تست دل تابناک

بستر از این آینه زنگار را

دزد بر این خانه از آنرو گذشت

تا بشناسد در و دیوار را

چرخ یکی دفتر کردارهاست

پیشه مکن بیهده کردار را

دست هنر چید، نه دست هوس

میوهٔ این شاخ نگونسار را

رو گهری جوی که وقت فروش

خیره کند مردم بازار را

در همه جا راه تو هموار نیست

مست مپوی این ره هموار را

پروین اعتصامی

 

 



:: برچسب‌ها: قصیده,


صفحه قبل 1 صفحه بعد


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کلاس ادبیات و آدرس adabimitra.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.